جستجو :
اَللّهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَن صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَ عَلى آبائِهِ في هذِهِ السّاعَةِ وَ في كُلِّ ساعَةٍ وَلِيّاً وَ حافِظاً وَ قائِداً وَ ناصِراً وَ دَليلاً وَ عَيْناً حَتّى تُسْكِنَهُ أَرْضَكَ طَوْعاً وَ تُمَتِّعَهُ فيها طَويلاً
امروز: ۱۴۰۳ يکشنبه ۳۰ ارديبهشت


 
  • پیام به هجدهمین دورۀ همایش «حکمت مطهّر»
  • میزان زکات فطره و کفّاره در سال ۱۴۰۳
  • پیام در پی شهادت سردار مجاهد، سرتیپ پاسدار محمدرضا زاهدی
  • پیام به نوزدهمین نمایشگاه قرآن و عترت اصفهان
  • پیام در پى ارتحال عالم جليل القدر مرحوم آيت‌الله امامى كاشانى«قدّس‌سرّه»
  • پیام در آستانۀ برگزاری ششمین دورۀ انتخابات مجلس خبرگان رهبری و دوازدهمین دورۀ انتخابات مجلس شورای اسلامی
  • شرکت در ششمین دورۀ انتخابات مجلس خبرگان و دوازدهمین دورۀ انتخابات مجلس شورای اسلامی
  • پیام در پی ارتحال عالم‌جلیل‌القدر آیت‌اللّه آقای حاج سید محمّد موسوی بجنوردی «رضوان‌اللّه‌علیه»
  • پیام تسلیت در پی درگذشت آيت‌الله آقاى حاج شيخ عبدالقائم شوشترى«رضوان‌الله‌عليه»

  • -->

    حدیث / آفاق نیایش- تفسیر دعای سحر / آفاق نیایش - تفسیر دعای سحر
    بخش هفدهم

    تفسير سلطنت‏

    آفاق نيايش تفسيردعاى سحر، ص: 157

    اللَّهُمَّ انّى‏ اسْئَلُكَ مِنْ سُلْطانِكَ بِادْوَمِه‏

    وَ كُلُّ سُلْطانِكَ دائِمٌ؛

    اللَّهُمَّ انّى‏ اسْئَلُكَ بِسُلْطانِكَ‏كُلِّهِ.

    تفسير ادبى‏

    «سلطنت» از «تسلّط» به معناى غلبه است. پروردگار عالم در قرآن از قول ابليس نقل مى‏كند كه در روز قيامت به تابعينش كه جهنمى شده‏اند اين طور خواهد گفت:

    «وَ ما كانَ لى‏ عَلَيْكُمْ مِنْ سُلْطانٍ الّا انْ دَعَوْتُكمُ فَاسْتَجَبْتُمْ لى‏ فَلا تَلوُمُونى‏ وَ لوُمُوا انفُسَكُمْ»؛[1] من سلطنت و غلبه‏اى بر شما نداشتم فقط شما را وسوسه كردم و به بدى خواندم و شما استجابت كرديد؛ بنابراين مرا ملامت نكنيد، بلكه خودتان را ملامت كنيد.

    موارد استعمال كلمه سلطنت‏

    استعمال كلمه سلطنت، بيش‏تر در تسلط ظاهرى است، اما بيش‏تر استعمال عزّت- كه به معناى غلبه است و سابقاً به آن اشاره شد- در تسلط معنوى است.

    پروردگار عالم به حسب ذات، سلطانِ عَلَى الاطلاق است، زيرا چيزى جز او مستقل نيست و بلكه چيزى در اين عالم هستى جز او وجود ندارد.

    آفاق نيايش تفسيردعاى سحر، ص: 158

    پيغمبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم بارها مى‏فرمودند: اين شعر لبيدبن ربيعه‏[2] شعر خوبى است:







    هر چه غير خداست حتماً باطل است، و تمامى نعمت‏ها به ناچار زايل مى‏شود.»

    قرآن مى‏فرمايد:

    «كَسَرابٍ بِقيعَةٍ يَحْسَبُهُ الظَّمانُ ماءً»؛[3] كافران كارهايشان چون سرابى در زمينى هموار است كه انسان تشنه، آن را آب مى‏پندارد.

    «الا الَى اللَّهِ تَصيرُ الامُورُ»؛[4] برگشت همه چيز به خدا و وابسته به اوست.

    «كُلُّ شَىْ‏ءٍ هالِكٌ الّا وَجْهَهُ»؛[5]

    همه چيز جز ذاتِ حضرت حق، فنا شدنى است.

    بنابراين، سلطانِ على الاطلاق فقط و فقط خداست. خدا به حسب صفات جمال و جلال، سلطنت مطلقه دارد، زيرا جمالى جز جمال او و جلال و عظمتى جز جلال و عظمت او نيست، و او قيوم مطلق است.

    خدا به حسب فيض مقدس، يعنى موجودات، به حسب «كن رحمانى» و به حسب فعلش، سلطنت مطلقه دارد، زيرا همه ماهيات و قوابل به واسطه آن فيض مقدس است، و چيزى جز به واسطه فعل خدا، «كن رحمانى» و فيض مقدس، وجود ندارد.

    «اگر نازى كند در هم فرو ريزند قالب‏ها»[6]

    آفاق نيايش تفسيردعاى سحر، ص: 159

    هر سلطنتى كه براى غير خدا تخيل شود، گمان و خيالى بيش نيست. قرآن مى‏فرمايد:

    «انْ هِىَ الّااسْماءٌ سَمَّيْتُموُها انْتُم وَ آباءُكُمْ ما انْزَلَ اللَّهُ بِها مِن سُلْطانٍ»؛[7] [اين بتان‏] جز نام‏هايى بيش نيستند كه شما و پدرانتان نام‏گذارى كرده‏ايد و خدا بر حقانيت آن‏ها هيچ دليلى نفرستاده [و هيچ سلطنتى به آن‏ها نداده‏] است.

    شرح عرفانى‏

    عارف، يعنى كسى كه به درخانه خدا مى‏رود، وقتى كه به سلطنت مطلقه دائمى حق تبارك و تعالى من حيث الذات و من حيث الصفات و من حيث الافعال، توجه داشته باشد و اين كه آن سلطنت گاهى به اعتبار «مُسَلَّطٌ عَلَيْه» زائل مى‏شود؛ يعنى چون پروردگار عالم بر كسى مسلط شود، فنا مى‏پذيرد و چون فانى شد ديگر خدا بر او سلطنت ندارد؛ لذا در اين حال خواهد گفت:

    «اللَّهُمَّ انّى‏ اسْئَلُكَ مِنْ سُلْطانِكَ بِادْوَمِه‏؛

    اى خدا به درخانه‏ات آمده‏ام، نظرم به سلطنت توست، و تو را به بادوام‏ترين سلطنت‏هايت قسم مى‏دهم؛ يعنى تو را به ذات مقدس و به صفات عاليه‏ات قسم مى‏دهم.»

    عارف وقتى توجه كند به اين كه ذات حق دائمى است، و اگر زوالى هست به اعتبار «مُسَلَّطٌ عَلَيه» و قوابل است و سلطنت و فيض او هميشگى است، مى‏گويد:

    «وَ كُلُّ سُلْطانِكَ دائِمٌ‏

    اللَّهُمَّ انّى‏ اسْئَلُكَ بِسُلْطانِكَ‏كُلِّهِ؛

    خدايا! به درخانه‏ات آمده‏ام، و تو را به همه سلطنت‏هايت قسم مى‏دهم.»

    آفاق نيايش تفسيردعاى سحر، ص: 160

    درس ولايى‏

    عارف وقتى كه به واسطه فيض توجه كند و اين كه زوال فيض به اعتبار قوابل است؛ يعنى فيض مقدس به شخص فانى نخواهد رسيد و اين نرسيدن، تقصير فيض نيست، تقصير اوست كه از بين رفته است، لذا به اين اعتبار مى‏گويد:

    «اللَّهُمَّ انّى‏ اسْئَلُكَ مِنْ سُلْطانِكَ بِادْوَمِه‏؛

    اى خدا! به درخانه‏ات آمده‏ام، و تو را به آن سلطنت دائمى‏ات قسم مى‏دهم؛ يعنى تو را به حقيقت اهل‏بيت در اين عالم هستى كه سلطنت على الدوام بر عالم هستى دارند قسم مى‏دهم.»

    اما وقتى توجه كند به اين كه زوال فيض به سبب فيض مقدس نيست، بلكه به سبب «مُسَلَّطٌ عَلَيه» است، مى‏گويد:

    «وَ كُلُّ سُلْطانِكَ دائِمٌ‏

    اللَّهُمَّ انّى‏ اسْئَلُكَ بِسُلْطانِكَ كُلِّهِ؛

    خدايا! فيض‏ات هميشگى است و تو فياض على الاطلاقى. اى خدا! به درخانه‏ات آمده‏ام، و تو را به سلطنت مطلقه‏ات در اين عالم هستى قسم مى‏دهم.»

    تذكر اخلاقى‏

    از جمله سفاهت‏ها و حماقت‏ها اين است كه انسان به اين دنيا و ذخائرش، به غلبه‏ها و سلطنت‏هاى ظاهرى آن، به مال و مكنت‏هاى آن و حتى به تمكن‏هاى معنوى، مثل علم و عقل دل‏بستگى پيدا كند. مرحوم ملاصدرا مى‏گويد:

    «كُلُّ ما فِى الْكَوْنِ وَهْمٌ او خَيالٌ‏[8]

    ؛ در اين عالم هستى هر چه هست وهم و تخيلى بيش نيست.»

    آفاق نيايش تفسيردعاى سحر، ص: 161

    قرآن مى‏فرمايد: كسى كه به پول، تمكن، و قدرت و سلطنت دل‏بستگى دارد، در هنگام مرگ، برزخ و قيامت مى‏گويد:

    «ما اغْنى عَنّى مالِيَهْ هَلَكَ عَنّى سُلْطانِيَّهْ»؛[9] مال، سلطنت و قدرتم براى من فايده‏اى نداشت، بلكه مرا نابود كرد.

    نيز مى‏فرمايد:

    «ويلُ لِكُلِّ هُمَزَةٍ لُمَزَةٍ الَّذى‏ جَمَعَ مالًا وَعَدَّدَهُ»؛[10] واى بر كسى كه عيب‏جو، هرزه زبان و بدگو باشد و واى به كسى كه مال جمع كند و بدان دلبستگى پيدا كند.

    گاهى خدا به بعضى از بندگان سلطنت مى‏دهد. اين سلطنت دائمى و موجب افتخار است، و مرتبه، تجلى و افاضه‏اى از حق تعالى است. سلطنتى كه خدا به انسان مى‏دهد به وسيله رابطه پيدا مى‏شود. اگر در زندگى گناه نباشد و رابطه با خدا محكم باشد و به مستحبات اهميت داده شود سلطنت به وجود مى‏آيد. پيغمبراكرم صلى الله عليه و آله در روايتى مى‏فرمايد:

    «وَ انَّهُ لَيَتَقَرَّبُ الَيَّ بِالنَّافِلَةِ حَتَّى احِبَّهُ فَاذا احْبَبْتُهُ كُنْتُ اذاً سَمْعَهُ الَّذى‏ يَسْمَعُ بِهِ وَ بَصَرَهُ الَّذى‏ يُبْصِرُ بِهِ وَ لِسانَهُ يَنْطِقُ بِهِ وَ يَدَهُ الَّتى يَبْطِشُ بِها ان دَعاني اجَبْتُهُ وَ انْ سَأَلَني اعْطَيْتُهُ؛ وَ ما تَقَرَّبَ الىَّ عَبْدٌ بَشَىْ‏ءٍ احَبَّ الىَّ مِمَّا افْتَرَضْتُ عَلَيْهِ؛[11]

    بنده‏ام با نافله به من نزديك مى‏شود تا اين كه من او را دوست مى‏دارم، وقتى كه او را دوست داشتم گوشِ او مى‏شوم كه با آن مى‏شنود و چشم او مى‏شوم كه با آن مى‏بيند و زبانش مى‏گردم كه بدان‏

    آفاق نيايش تفسيردعاى سحر، ص: 162

    سخن مى‏گويد و دستش مى‏شوم كه با آن قدرت و نيرو مى‏گيرد و هنگامى كه دعا كند استجابت مى‏نمايم و اگر از من بخواهد بدو عطا مى‏كنم؛ بنده‏ام به من نزديك نمى‏شود به چيزى جز با انجام كارهايى كه در نزد من دوست داشتنى است و بر او آن‏ها را واجب كرده‏ام.»

    سلطان المحققين مرحوم خواجه رحمه الله در شرح اشارات روايت را نقل مى‏كند و شرح مفصلى براى آن دارد، چنان كه علامه مجلسى؛ هم در مِرْآت العقول اين روايت را نقل مى‏كند.

    خلاصه اين كه اگر كسى در دنيا و آخرت سلطنت حقيقى را مى‏خواهد، بايد در زندگى‏اش گناه نباشد و به واجبات و مستحبات اهميت بدهد.



    [1]. ابراهيم، آيه 22.

    [2].« لبيدبن مغيره» نيز وارد شده است، ر. ك: بحارالأنوار، ج 22، ص 267،( باب 5- احوال عشائره ...)، ح 12.

    [3]. نور، آيه 39.

    [4]. شورى، آيه 53.

    [5]. قصص، آيه 88.

    [6]. ميرزا محمدتقى حجةالاسلام، لئالى منظومه، مدايح فارسى« قصيده در مدح حضرت اميرالمؤمنين ...» بيت 12: اگر ناز كند از هم بريزد جمله قالب‏ها نياز جمله عالم را به پيش ذوالمنن بينى.

    [7]. نجم، آيه 23.

    [8]. الأسفار الأربعه، ج 1، ص 47،( فصل 5، فى أن تخصص الوجود بماذا)

    [9]. حاقة، آيه 29.

    [10]. همزه، آيه 2 و 1.

    [11]. كافى، ج 2، ص 352،( باب من آذى المسلمين و احتقرهم)، ح 7 و 8.

    چاپ
    احکام
    اخلاق
    اعتقادات
    اسرار حج
    مناسک حج
    صوت
    فيلم
    عکس

    هر گونه استفاده از مطالب این سایت با ذکر منبع بلامانع می باشد.
    دفتر مرجع عاليقدر حضرت آية الله العظمى مظاهری «مدّظلّه‌العالی»
    آدرس دفتر اصفهان: خيابان عبد الرزاق – کوی شهيد بنی لوحی - کد پستی : 99581 - 81486
    تلفن : 34494691 -031          نمابر: 34494695 -031
    آدرس دفتر قم :خیابان شهدا(صفائیه)- کوی ممتاز- کوچۀ شماره 1(لسانی)- انتهای بن‌بست- پلاک 41
    تلفن 37743595-025 کدپستی 3715617365